×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

fotrose malak

× این ملک در اثر کوتاهی کردن در امر خدا به مدت هفتاد هزار سال از درگاه خدا رانده شد و به یک جزیره تبعید شد در انجا هر چه استغفار کرد مورد قبول درگاه خدا واقع نشد روزی که امام حسین به دنیا امد به خانه پیامبر رفت قنداقه امام حسین به پر این ملک خورد و پر سوخته شده وی ترمیم گشت و دوباره به درگاه الهی راعه یافت حال سرنوشت ما انسانها نیز همین طور است بر اثر نافرمانی به جزیره ای بنام دنیا تبعید شدیم که تنها با توسل به معصومین میتوانین به درگاه الهی بازگردیم
×

آدرس وبلاگ من

ester313.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/fire land

معیار تشکیل خانواده

خانواده چيست.

وقتي از معيارها سخن مي گوييم، در درجه اول بايد توجه داشته باشيم كه اعضاي اوليه خانواده، يك زن و يك مرد مي باشند و هر دو عضو تشكيل دهنده هستند و بنابراين، هر دو بايد در انتخاب يكديگر كمال دقت را به كار برند و مخصوصاً از معيارها غفلت نورزند.

زن و مرد بايد توجه داشته باشند كه چه مي خواهند و چرا مي خواهند پيماني را امضا كنند كه براي آنها ايجاد تكليف و مسؤوليت مي كند و بسياري از آزادي هاي آنها را از بين مي برد!.

آنها بايد به اين حقيقت آگاه باشند كه زندگي زناشويي براي هر يك از زوجين ايجاد حق مي كند و خواه ناخواه بايد در برابر حقوق متقابل يكديگر تسليم شوند و بپذيرند كه در برابر هر حقى، وظيفه اي و در برابر هر وظيفه اى، حقي ايجاد مي شود و ارزش انسان به وظيفه شناسي و اداي تكاليف است.

بنابراين، نه فقط مرد بايد مواظب باشد كه با امضاي پيمان زناشويي به چه زني حق مي دهد و در برابر چه زني موظف و مكلف مي شود، بلكه زن نيز بايد مواظب اين جهت باشد و هيچ يكِ آنها گرفتار ظواهر فريبنده و جلوه هاي بي محتوا يا كم محتوا نشوند و با معيارهاي مادى، خود را به دام مسؤوليت نيفكنند، بلكه به معيارهايي متكي شوند كه ارزش تحمل مسؤوليت را داشته باشند.

زن و مرد، هر كدام به تنهايي همچون الكتريسيته مثبت و منفي هستند. نه الكتريسيته مثبت به تنهايي نورافكن و حرارت بخش و انرژي زاست و نه الكتريسيته منفى! اينها هنگامي نور مي دهند و حرارت مي بخشند و مولد انرژي هستند كه يكديگر را بيابند. اينها هر كدام به تنهايي بي موج و بي حركتند و حتي نشاني از هستي خود به ما نمي دهند؛ اما همين كه تلاقي كردند، آشكارا از هستي خود خبر مي دهند و فوايد بي شماري از خود ظاهر مي سازند.

نشاط و فروغ زندگي و تموج انسانيت انسان، هنگامي تحقق مي يابد كه اين دو، براساس نيازهاي روحي و جسمي و ميل تركيبىِ طبيعىِ يكديگر را بيابند و با تمام وجود مجذوب يكديگر شوند.

بنابراين، چه ناآگاه زنان و مرداني كه فقط بر ثروت يا جمال جسماني تكيه مي كنند و يا تنها اشباع و ارضاي غريزه جنسي را در نظر مي گيرند و به دست خود، خويشتن را از همه مزاياي زندگي خانوادگي بي بهره و محروم مي سازند!.

اينها فكر مي كنند كامجويي بشر فقط به رنگ پوست و درهم و دينار تأمين مي شود و دل بهانه جوي انسان با سرابي از اين گونه امور، سيراب و اشباع مي گردد!.

واقعيت اين است كه اين گونه زنان و مردان، در حقيقت، خويشتن خويش را نشناخته و به عمق نيازهاي وجودي خود پي نبرده اند و نه تنها جنس مخالف خود را كشف نكرده، بلكه خود را هم كشف نكرده اند!.

مولوي در اوايل مثنوى، در داستان شاه و كنيزك، نكته هاي لطيف و ظريفي آورده و نشان داده است كه تجملات و زرق و برقِ كاخ شاهي و سيم و زر و جواهرِ قيمتي و نقش و نگارها، هيچ كدام نتوانسته است قلب بي قرار كنيزك را صيد كند و در كمند عشق شاه بيندازد.

مرغ جانش در قفس چون مي تپيد
داد مال و آن كنيزك را خريد.
چون خريد او را و بر خوردار شد
آن كنيزك از قضا بيمار شد.
آن يكي خر داشت و پالانش نبود
يافت پالان، گرگ خر را در ربود.
كوزه بودش آب مي نامد به دست
آب را چون يافت، خود كوزه شكست.
سرانجام معلوم مي شود كه بيماري كنيزك از بيماري هاي جسمي نيست، بلكه از بيماري هايي است كه منشأ آن، كمبودها و عقده هاي رواني است.

ديد از زاريش كو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است.
عاشقي پيداست از زاري دل
نيست بيماري چو بيماري دل.
مادر يزيد بن معاويه، زني مسيحي و بيابان نشين بود كه معاويه به خاطر زيبايي اش و با استفاده از نفوذ و قدرت خويش، او را از پدرش خواستگاري كرده و به همسري گرفته بود.

معاويه گمان كرده بود دختر ماهرويي كه در هواي لطيف و آزاد و معتدل كوهستان ها و صحراهاي سبز و خرم سوريه رشد كرده، در كاخ طاغوتي وي خود را كامياب و سعادتمند مي يابد و او را به عنوان يك همسر ايدآل مي پذيرد و به او دل مي بندد؛ اما معاويه هنگامي متوجه رؤياهاي پوچ خود شد كه او را محزون و بي تاب ديد و به او گفت: تو در سلطنتي بزرگ هستي و قدر آن را نمي دانى.

ميسون بي درنگ، در پاسخ وي اشعاري سرود كه ترجمه فارسي آنها، چنين است:.

خانه اي كه در تنگناي آن، روح ها خفقان پيدا مي كنند، پيش من از كاخي بلند، محبوب تر است.

پوشيدن لباس درشت و روشني ديده، پيش من از پوشيدن لباس هاي شفاف محبوب تر است.

خوردن خشكه ناني در خانه اي شكسته، پيش من از خوردن گرده نان (تازه) محبوب تر است.

صداي بادهايي كه از هر بياباني مي وزد، پيش من از آهنگ دف و چنگ، محبوب تر است.

سگي كه در كنار من عوعو كند، پيش من از گربه اي كه الفت مي گيرد، محبوب تر است.

شتري كه كينه توز و دشوار است، پيش من از استر رام محبوب تر است.

مردي كريم و لاغر اندام از عموزادگان، پيش من از مردي مقتدر و سختگير محبوب تر است.(9).

ميسون با اشاره اي مي فهماند كه زندگي كاخ نشيني و تشريفات عريض و طويل دربارى، او را خوشبخت نكرده، زيرا (قرة العين) خود را نيافته است.

اصطلاح فارسي (قرة العين) چشم روشني است، ليكن در آن تعبير عربى، لطفي نهفته است كه در اين تعبير فارسى، آن لطف، نهفته نيست اگر چه بي لطف هم نيست.

قرةالعين، كسي است كه چشم را به سوي خود مي كشاند. انسان دلش مي خواهد بيشتر به او نگاه كند و از ديدنش خسته نمي شود. شعر فارسي زير، به همين حقيقت توجه دارد:.

نه آن چنان به تو مشغولم اي بهشتي روى!.

كه ياد خويشتنم در ضمير مي آيد.

ز ديدنت نتوانم،.

كه:.

ديده، بر دوزم،.

اگر معاينه بينم كه تير مي آيد.

همسران ايدآل قرة العين يكديگرند، زيرا يكديگر را بر حسب ميل طبيعي و نيازهاي اصيل و اساسي خويش يافته و مجذوب يكديگر شده اند.

جالب اين است كه اسلام به اين حقيقت توجه كامل داشته است. پيشواي عالي قدر اسلام فرمود:.

يكي از چيزهايي كه مرد مسلمان را اصلاح مي كند، اين است كه زني داشته باشد كه وقتي به او نگاه مي كند، شادگردد و هنگامي كه از خانه خارج مي شود، شوهر را در قلب و در اعماق وجود خود حفظ كند و هرگاه به او دستوري مي دهد، اطاعت كند.(10).

مسلماً قضيه يك بعدي نيست. زن هم نياز به شوهري دارد كه جايي در دل وي باز كند و به ديدنش شاد گردد؛ چگونه مي شود متوقع بود كه زن در غياب شوهر، در كمند علاقه به او، حافظ خانه و ناموس و زندگي اش باشد، ولي آن شوهر، به اصطلاح (قرة العين) وي نباشد!.

قرة العين، همان كسي است كه ديدنش موجب نشاط و شادي گردد. نه تنها زنان و شوهران بايد قرّة العين يكديگر باشند، بلكه فرزندان نيز براي پدران و مادران، و دوستان صميمي براي يكديگر و مرادها براي مريدها اين چنينند.

سنخيت و تضاد.

براي اين كه زن و مردِ مسلمان بتوانند در چارچوب مكتب خويش همسر ايدآلي بيابند و همچون دو قطب غير همنام، مغناطيس يكديگر را جذب كنند، به چند معيار اساسي بايد توجه شود.

اين نكته مسلم است كه مغناطيس، هيچ گاه، سنگ، خاك، چوب يا پارچه به خود جذب نمي كند، همچنان كه دو قطب مثبت يا دو قطب منفي مغناطيس نيز يكديگر را جذب نمي كنند و به همين جهت است كه براي حصول جذب و انجذاب، از جهتي سنخيت يا تجانس و از جهتي تضاد يا عدم تجانس شرط است.

در مسأله گزينش همسر نيز قاعده همين است. يك نوع عدم تجانس، به مقتضاي آفرينش، ميان زن و مرد هست كه همچون الكتريسيته مثبت و منفى، يكديگر را كامل و منشأ اثر مي سازند و همچون قطب مثبت و منفىِ دو آهن ربا، يكديگر را مي ربايند و به وحدت مي رسند.

اما از سوي ديگر، چند نوع تجانس و سنخيت هم لازم است كه در قرآن و احاديث اسلامي روي آنها تكيه شده است و ما آنها را زير چهار عنوان ذكر مي كنيم:.

یکشنبه 2 مرداد 1390 - 12:05:25 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم