×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

fotrose malak

× این ملک در اثر کوتاهی کردن در امر خدا به مدت هفتاد هزار سال از درگاه خدا رانده شد و به یک جزیره تبعید شد در انجا هر چه استغفار کرد مورد قبول درگاه خدا واقع نشد روزی که امام حسین به دنیا امد به خانه پیامبر رفت قنداقه امام حسین به پر این ملک خورد و پر سوخته شده وی ترمیم گشت و دوباره به درگاه الهی راعه یافت حال سرنوشت ما انسانها نیز همین طور است بر اثر نافرمانی به جزیره ای بنام دنیا تبعید شدیم که تنها با توسل به معصومین میتوانین به درگاه الهی بازگردیم
×

آدرس وبلاگ من

ester313.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/fire land

بنده رو سیاه 2

 (بنام روزی دهنده بی منت)

بنام انکه می بخشد و ناسپاسیش می کنیم و همچنان می بخشد

 سلام به همه دوستان عزیز

امروز میخوام یکم درد دل کنم یه ذره درباره نامردی خودم نسبت به خدا حرف بزنم میخوام اعتراف کنم تا سبک شم شایدواسه شما هم پیش اومده باشه.

نمیدونم چه جوری از کجا از کدوم موتاهیم حرف بزنم از ناسپاسیا از نامردی ها از بی معرفتیام نمیدونم

بیایید کمکم کنید تو حرفام شریک شین.

فکر کنید امروز یکی از دوستاتون میاد به شما میگه یه ادم بزرگی حالا به دید من یه ادم پولدار منو خونش دعوت کرده ؛چه کار می کنید ؟میدونم خوشحال میشید چون دوست تونه میگید خوشبحالت دعوتت کرده بهش می گین برو یه لباس قشنگ بپوش میری اونجا با ادب حرف بزن بهش احترام بزار....

خلاصه کلی تحویلشم می گیریم اما هیهات غافلیم از این که هر روز بزرگ عالم، پادشاه هستی ما رو صدا می کنه و بهش محلی نمی زاریم بهش میگیم باشه حالا میایم یا بعضی وقتا بروی خودمونم نمیاریم قربونت برم خدا چقد تنهایی

وقتی میری پیش یه ادم درست و حسابی تموم وجودت میشه گوش که ببینی چه میگه اما وقتی میری پیش صاحب اصلی اون ادم بزرگه حواست همه جا هست جز پیش اون.

میبینید حتی منم نمیگم خدا چون می ترسم حوصلتون سر بره واژه خدا رو میشنوید

با دوسستام که حرف میزنم راحت میگن نماز صبح نمیخونیم البته خودمم قاطی یه هموناما یه بار داشتم فکر می کردم به فلسفه نماز پیش خودم اینجوری مقایسه کردم خدا ببخشتم

گفتم من یه دختریو دوست دارم  بهم میگه فلان ساعت بیا ببینمت اگه من دیر برم  ناز میکنه باید نازشو خرید اگه نرم قهر میکنه

بالاخره دختره یه قانونایی تو دوستیش داره که رد کردنش  مجازات داره مثلا دختره دوست نداره من با کس دیگه ای دوست باشم اگه بفهمه قیدمو میزنه و.....ناراحت میشی شاید گریه کنی چون نمی خاستی از دستش بدی.

حالا من میگم من یه خدایی رو دوست دارم که همیشه بدردم میخوره عاشقشم و اونم واقعا عاشقمه هوامو داره خدا هم منو صدا میکنه کی؟ اون موقع که صدای اذان بلند میشه؛ اونجاس که باید به خودم بیام بگم معشوقم کسی که تموم وجودم از اونه کسی که دوسم داره و دوسش دارم داره صدام میکنه.

اگه یه عشقم عشق باشه بهش میگم چی شد که امروز منو قابل ندونست چی شد که یه نفرو به هزار زور و زحمت بلندش کرد تا نماز بخونه اما منو قابل ندونست منی که خودم خواستم پاشم نماز بخونم اونجاس که اگه معرفت داشته باشم میشینم گریه میکنم که چرا آخه چرا دوست نداشتی امروز صدامو بشنویی مگه چه کار کردم؟ تو که منو دوست داشتی چرا؟

وقتی تو خودم نگا میکنم می بینم یه اشتباه کوچیک کردم برای من کوچیک بوده اما از دید عشقم بزرگ بوده .(من با دختری حرف زدم بنظر من مشکل نداشته اما دوست دخترم ناراحت شده).اما من گریه که نمیکنم هیچی بروی خودمم نمیارم.

این یه کوتاهی حال داری کوتاهی بعدیمو بگم ؟:

نامردی:  یادمه اون روزی که یادم میاد  هر وقت از ته دل صدات کردم دستمو گرفتی تا  کارم گیر کرد به ظاهر از همه چیز بریدم و تورو صدا کردم با وجود اینکه میدومستی کارم درست شه بیخیالت میشم باز کارمو راه انداختی آخه حتما پیش خودت گفتی من کریمم از کریم جز بخشش انتطاری نیست یادمه کارم که تموم شد دیگه نگات نکردم حتی زبونی شکرتم نگفتم  آخ چه صبری داری خدا!!!! داشتم از پیشت می رفتم صدام میکردی نرو من دوستدارم بازم کارت به من میفته نرو اما من با غرور گفتم مشکلمو که حل کردم صداتئ نشنیده گرفتم .

وقتی یادم میاد که چقد بهم نعمت دادی و من همون نعمتو علیه خودت استفاده کردم شرمنده میشم بغضم میگیره.

یه روز منو سالم خلق کردی بهم چشم دادی تا زیبایی تورو ببینم باهاش دنبال ناموس مردم رفتم بهم دست دادی تا باهش گره ای از کار بندت باز کنم من باهاش نون خیلی ادما رو بریدم . زبون دادی بهم تا ستایشت کنم  چشممو بستمو تا تونستم ابروی خلقتو بندتو کسی که تو کوچیکش نکردی رو بردم خوارش کردم یادمه بهم گوش ، پا .... دادی  که..... اما من چه کردم

باز عاجز تر از همیشه بدونه توجه به روسیاهی بدونه اعتراف به گناهم اومد در خونت ازت طلبکارانه خواستمو ازت خاستمو بهم دادی. به روی خودتم نیاوردی کی بودمو چه کردم .انقد گناه کردم وناشکریت کردم تا آخر تو از من خجالت کشیدی رفتی یه جا قایم شدی تا نبینمت تا بلکه از یادم بری .

نمیدونم چی بگم حتی  شنیدم گفتی وقتی تو رو آفریدم تنها به حال خودت رهات نکردم شنیدم گفتی :1- خودت 2- پیامبرا 3-اماما و شهدا 4-ملائک مقرب 5-زمین 6- زمان 7- ملائکه آسمان 8- اعضا و جوارح بدنم

رو شاهد اعمالم قرار دادی تا مبدا کوتاهی بکنم تا ازت دور شم

اما من ؟ من ی که از خاک بودمو تو بهم نفس دادی منی که انقد حقیرم که اگه تو نخوای لحظه ای تو این دنیا نیستم همه  اینارو نادیده گرفتمو باز گناه کردم.

اصلا میدونی چیه خدا وقتی به بزرگیت نگا میکنم وقتی به گذشتت نگاخ می کنم به خودم جرات میدم گناه کنم ومیگم میرم گناه میکنم بعد توبه میکنم اما غافل از این که شاید وقتی واسه توبه نداشته باشم شاید در حین انجام همون گناه جانی که هدیه ام کردی ازم باز پس خواستی در این یکی چاره ای ندارم باید باز پس بدم اما یادمه خیلی چیزا بهم دادی وقتی ازم خواستی خسیس  شدم بهت ندادم اما درباره جونم چاره ای نیست.

کوتاهی که زیاد کردم اما تو به بزرگی خودت اونارم پوشوندی  <ای ستارالعیوب ای غفار الذنوب>

آخر هه حرفام میخام بگم

یارب من غلام رو سیام باز آمده ام                                   با کوله بار ی از اشک و گناه امده ام

الهی عاملنا بفضلک ولا تعاملنا به عدلک <یا کریم یا الرحمن یا الرحیم>

 

 

دوشنبه 3 مرداد 1390 - 12:03:18 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم